بیا حاج همت،جای تو خالی است
ای کاش حاج همت بودی امروز؛ نزدیک انتخابات است
ای کاش بودی تا برایت ستاد میزدیم؛ رنگ خاکی را دست بند و شال گردن میکردیم می انداختیم روی دوشت
با یک چفیه و عکس انتخاباتی میشدی کاندیدای اصلح
شورای نگهبان تو را ندیده تایید میکرد؛ کسی را که خدا تایید کرده مگر میشود بنده اش قبول نداشته باشد؟
بیا و احساس وظیفه کن، تو هم مثل خیلی ها شعر و شعار تعریف کن
از خاطرات جنگ بگو؛ از هم رزم هایت بگو؛فخر بفروش که در فلان عملیات بودی و فلان فرماندهی برای تو بود!
بگو فلان درصد جانبازی داری و ترکش های بدنت چه وفا دارند….
میدانم از این حرف ها بلد نیستی؛ تو صاف و خاکی هستی؛مثل لباست…
چفیه اگر می اندازی برای خداست نه خلق او،برای ریا و ریاست نیست…
بیا و کاندیدا شو؛ این انتخابات احساس وظیفه کن؛ بیا و بگو یک روز جنگ شد و مرد میدان شدی؛بیا بگو امروز اگر بودی باز چفیه می انداختی و میامدی…
صفحات: 1· 2